تصمیم گیری بخش مهمی از زندگی انسان را تشکیل می دهد. تصمیم گیری درست و سنجیده موجب شادی و احساس موفقیت در فرد می شود و اعتماد به نفس و خود باوری او را افزایش می دهد. به گزارش سایک نیوز به نقل از ایرنا، مجتبی نقشواریان متخصص اعصاب و روان دانشگاه علوم پزشکی شیراز به مناسبت آغاز هفته سلامت روان اظهار داشت: اتخاذ تصمیم های سنجیده نه تنها در تصمیم گیرنده، بلکه در اطرافیان او نیز اثر مثبت می گذارد و بهداشت روانی فرد و اعضای خانواده را تامین می کند. وی، تصمیم گیری را هنر و شاخص مهمی برای شناخت رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی افراد دانست و گفت: نقش و اهمیت تصمیم گیری بسیار مهم است و باعث به وجود آمدن مواردی مانند زمینه رشد عاطفی، اجتماعی و روانی بیشتر در تصمیم گیرنده می شود. او اضافه کرد: تصمیم گیری درست و سنجیده، زمینه کسب موفقیت و احساس رضایتمندی هر چه بیشتر را در فرد فراهم می آورد، حس مسئولیت پذیری را در انسان افزایش می دهد و به او کمک می کند تا پیامدهای تصمیم خود را بر عهده گیرد و نیاز به استقلال طلبی او را ارضا می کند. وی ادامه داد: لازم است در تصمیم گیری های خود به تمام جوانب موضوع توجه کنیم، چرا که نگاه مثبت، توام با تفکر و شناخت باعث می شود که تصمیم گیری های درست و منطقی تری داشته باشیم و فرصت تصمیم گیری را از دیگران به ویژه فرزندانمان دریغ نکنیم. نقشواریان، در مورد راهکارهای تصمیم گیری درست و منطقی، گفت: باید با افراد آگاه و متخصص و با تجربه مشورت شود، در تصمیمات گروهی یا خانوادگی از نظر تمام افراد جویا شویم و در مورد مسائل شخصی با حفظ و تقویت اعتماد به نفس اجازه ندهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند. این متخصص بیان کرد: مطالعه زندگینامه انسان های موفق در عرصه علم و ادب و دیگر حیطه ها می تواند زمینه تصمیم گیری های مناسب تر را در فرد مهیا کند.
مهارت های اجتماعی ان دسته از مهارت ها می باشند که برای
برقراری ارتباط و تعامل با یکدیگر از آنها استفاده می کنیم. این ارتباطات شامل
ارتباطات کلامی و غیرکلامی (شامت ژست ها، زبان بدن و ظاهر شخصی) می باشد. انسان موجودیست اجتماعی که در طول
سالیان ، راه های ارتباطی خود را برای بیان افکار و احساساتش ارتقا بخشیده است. با
این همه، حقیقت این است که بعضی افراد در تعاملات اجتماعی شان بهتر از سایرین عمل
می کنند و این می تواند هم به استعداد ذاتی شان و هم تلاشی که در راستای ارتقاء
مهارت های اجتماعی خود کرده اند، مرتبط باشد. ارتقاء مهارت های اجتماعی موجب آگاهی
بیشتر ما از نحوه برقراری ارتباط با دیگران و آگاهی از پیام هایی که به دیگران (چه
به صورت کلامی و چه غیر کلامی) ارسال می کنیم و همچنین آگاهی از چگونگی برقراری
روابطی کارآمد و تاثیرگذار تر می شود.
\
فکر کردن به شادابی به عنوان یک نتیجه آسان تر از آن است که آن
را “دلیل” بدانیم. شادابی یکی از فاکتورهای اساسی در بحث سلامت روان است و از سویی
دیگر سلامت روان نیز موجب شادابی فرد می گردد به طوریکه بر اساس پژوهش های انجام
گرفته در این حوزه ۴۰ درصد شادابی هر انسانی به سلامت او در
مبحث شیوه تفکر و مهارت های ارتباطی اش باز میگردد. متاسفانه یکی از بزرگترین شکایتهای
مردم نسل ما این است که در زندگی بسیار بیشتر از توان و ظرفیت یک فرد معمولی دغدغه،
شلوغی و غصه دارند. مردم این روزها شاد نیستند، خستگی بر آنها چیره شده و حتی میتوان
گفت شادی کردن و خوشحال بودن را فراموش کردهاند. حال سوال اینجاست، چطور می توان شادتر
زندگی کرد؟ در این مقاله به ۱۵ روش ساده برای ایجاد شادابی در زندگی
اشاره شده است. آنچه
را که دارید بپذیرید. پژوهش
ها نشان داده اند که افراد شاد، سطح انتظار پایین تری دارند و آنچه را که به دست
می آورند پذیرفته و دوست می دارند. این به این خاطر است که این افراد برای اهداف
واقع بینانه تلاش می کنند. همچنین افراد شاد توانایی نادیده گرفتن احساس نامیدی را
در خود پرورش می دهند. بر
عکس، افرادی که در زندگی هرگز از آنچه به دست می آورند راضی نیستند، افرادی غیرشاد
می باشند. از
آنچه انجام می دهید لذت ببرید. افراد شاد آنچه را که برایشان لذت بخش است انجام داده و از
انچه انجام می دهند لذت می برند و آن را به خاطر پول یا شهرت انجام نمی دهند. هیچ اجباری باری انجام کاری که دوست
ندارید با همکارانی غیر صمیمی و صرفابه دلیل درآمد خوب، وجود ندارد. افراد گاهی
فراموش می کنند که می توانند سرکار هم شاد باشند! برای امروز زندگی کنید. در گذشته تان و در اشتباهات و یا
بدشانسی های گذشته تان نمانید، همچنین برای آینده ای ایده آل که نمی تواند واقعی
باشد، رویاپردازی نکنید و نگران انچه هنوز اتفاق نیافتاده است نباشید. به عبارت
دیگر اگر امروز نمی توانید شاد باشید، چه چیزی فردا ، تفکر شما را عوض کرده و
خوشحالتان خواهد کرد؟ نگران بودن را متوقف نمایید. افراد شاد می دانند که ۹۰
درصد نگرانی های هرگز محقق نمی شوند، بنابراین موضوعات این چنینی را زیاد جدی
نگیرید. برنامه
ریزی داشته باشید
فهوم خود شکوفایی در نظریههای انسان گرایی و بخصوص نظریه شخصیت مزلو یک مفهوم بنیادی است و می توان گفت نظریه مزلو از مطالعه بر روی افراد خودشکوفا حاصل شده است. افراد خود شکوفا، به وسیله مجموعه جدیدی از نیازها، که مزلو آن را نیازهای بودن، انگیزش بودن یا انگیزش والا می نامد، برانگیخته می شوند. این انگیزه های بودن، ارزش هایی همچون حقیقت، صداقت و راست گویی، زیبایی و خوبی و نیکی هستند که به زندگی افراد خودشکوفا معنا می بخشند. تصویری که مزلو از افراد خودشکوفا ترسیم می نماید، تصویر مثبتی است، افراد خودشکوفا به هیچ وجه به واسطه کمبود و محرومیت برانگیخته نمی شوند بلکه برای رشد و ترقّی و رسیدن به آنچه لایق و زیبنده آن هاست، برانگیخته می شوند. افراد خودشکوفا پیوسته مردم را تحریک می کنند که توانایی هایشان را آزمایش کرده و افق دیدشان را وسعت ببخشند. ویژگیهای افراد خودشکوفا افراد خودشکوفا پذیرای ناشناخته ها و ابهامات هستند. این افراد از اینگونه موضوعات احساس تهدید و ترس نخواهند کرد در عوض آنها را می پذیرند و حتی جذبشان شده و با انها احساس راحتی می کنند. به بیان دیگر افراد خودشکوفا به موضوعات همیشگی نمی چسبند. در این خصوص مزلو به نقل از انیشتن بیان می کند : زیباترین چیزی که می توانیم تجریه کنیم، ابهامات هستند. افراد خودشکوفا خود را با تمام نقایصشان می پذیرند. آن ها خودشان را آنطور که هستند می بینند نه انطور که ترجیح می دهند باشند. افراد خودشکوفایی که سطوح بالایی از پذیرش خود را دارا می باشند، کمتر حالات دفاعی و اقدام به تظاهر خواهند داشت. در نهایت، در این افراد نقایص نه به عنوان کمبود بلکه خصوصیات شخصیتی معمولی دیده خواهند شد. با این وجود و در حالیکه افراد خودشکوفا نقایص غیر قابل تغییر خود را می پذیرند، در مورد کمبودهای قابل جبران و عادات بد خود، شرمسار و متاسف هستند. افراد خودشکوفا از فرآیند لذت می برند و تنها به هدف نمی اندیشند. این افراد به خود امکان لذت بردن از نحوه انجام کارها را می دهند. برای مثال ممکن است در خلال کارهای همیشگی و روزمره شان جایی برای بازی کردن و یا گفتگویی لذت بخش با یک همکار را بگنجانند. با وجود اینکه افراد خودشکوفا ذاتاً از قید و بند و محدودیت ها خود را رها می سازند، به دنبال ایجاد اختلال و آشفتگی نیستند. افراد خودشکوفا انگیزه خود را از پیشرفت کردن به دست می آورند نه از ارضای نیازهای شان. در حالیکه بیشتر افراد در تلاش برای رفع نیازهای اولیه خود می باشند، افراد خودشکوفا تمرکز خود را بر روی رشد شخصیتی شان می گذارند. افراد خودشکوفا اهداف مشخصی دارند. افراد خودشکوفا با موضوعات کوچک آشفته نمی شوند و افرادی مسئله مدار هستند. آنها در عوض بر روی تصویر بزرگتری از هر موضوع تمرکز می نمایند. و از سویی دیگر افراد خودشکوفا معمولاً خود را نسبت به آنچه انجام داده اند، تعریف می کنند. در نتیجه، کارهایشان غالبا مستقل از پاداش های بیرونی است که دریافت می کنند. افراد خودشکوفا متواضع و قدرشناس هستند. افراد خودشکوفا در برابر فرهنگ های غلط مقاومت می کنند. آن ها در برابر فرهنگ های مختلف منفعل نیستند، موضوعات مختلف را می سنجند و در نهایت خودشان تصمیم می گیرند. افراد خودشکوفا آنچه را که خوب می دانند انتخاب کرده و از انجام آنچه که به نظرشان بد است ممانعت می ورزند. افراد خودشکوفا روابط عمیق محدود و در عین حال احساس همدردی با نوع بشر دارند. رفتارهایی که منجر به خودشکوفایی میشوند مزلو به رفتارهایی اشاره میکند که میتواند در رسیدن افراد به خودشکوفایی کمک کننده باشد. از نظر او خودشکوفایی با منفعل بودن بدست نمیآید، بلکه مستلزم نظم ، سخت کوشی و جسارت است. برخی از این رفتارها عبارتند از : تجربه کردن زندگی به شیوه کودکان یعنی مجذوب بودن با همه وجود. آزمودن شیوههای جدید در عوض چسبیدن به راهنمای راحت و امن یعنی جسارت داشتن. در ارزیابی تجربهها بیشتر به ندای احساس (درون) پاسخ دادن یعنی بطور کامل پیرو اکثریت و سنت نبودن. صداقت داشتن یعنی پرهیز از تظاهر به نقش بازی کردن. آمادگی برای تحمل بیاعتنایی دیگران در شرایطی که عقاید شخص با عقاید اکثریت هماهنگ نیست. مسئولیت پذیری یعنی شکسها را به گردن دیگران نیانداختن. سخت کوشی در اجرای تصمیمها. شناخت مکانیسمهای دفاعی خویش و شهامت کنار گذاشتن آنها.
چه قدر خودتان را می شناسید؟ تا چه میزان از انگیزه های خود آگاهید؟ خودآگاهی به معنای آگاهی ما از نیازها ، تمایلات، کمبودها و عادات مان است. هرچه بیشتر در مورد خودمان آگاه باشیم ، بهتر می توانیم خودمان را به اقتضای نیازهایمان با تغییرات زندگی سازگار نماییم. تقویت خودآگاهی موجب بهتر شدن روابط اجتماعی و داشتن یک زندگی رضایت بخش در محیط کار و خانه می شود. اگر نشانه های زیر در شما وجود دارد، شما از خودآگاهی کمی برخوردار هستید : فردی کنترل گر هستید. حالت دفاعی و تهاجمی با دیگران دارید. دارای خشم منفعل هستید. دچار خود بزرگ بینی هستید. مدام بهانه می آورید. با این حال چگونه می توانیم خودآگاهیمان را ارتقا بخشیم؟ در این مقاله به گام برای شروع خودآگاهی اشاره خواهیم کرد : ۱- داستان زندگی تان را بدانید. به داستان زندگی تان نگاه کنید، چه افراد، اتفاقات و تجربیاتی ، بزرگترین تاثیر را بر شکل گیری شخصیت کنونی شما داشته اند؟ کدام تجربه موجب شد تا بیشترین انگیزه را برای شروع دوباره به دست آورید؟ چه عواملی موجب پیشرفت و عقب نشینی تان شد؟ ۲- هر روز به خودتان بازخورد دهید. روزانه حداقل ۱۲ دقیقه با خودتان خلوت کرده و به زندگی تان بیاندیشید. این تمرین به شما کمک خواهد کرد تا بر روی مسائل مهم زندگی تان تمرکز کنید نه فقط مسائل ضروری. در این خصوص می توانید از روش های مختلفی همچون پیاده روی ، مدیتیشن و دعا خواندن استفاده نمایید. با این کار شما می توانید حال خوب درونی تان را تقویت نمایید. ۳- به دنبال گرفتن بازخوردهای صادقانه از دیگران باشید. همه ما خصوصیاتی داریم که دیگران آن ها را می بینند در حالی که خودمان قادر به مشاهده آن ها نیستیم. در روانشناسی به آنها نقاط تاریک شخصیت گفته می شود. خودتان را آنطور که دیگران مشاهده می کنند، می بینید؟ اگر نه، می توانید نقاط تاریک شخصیت تان را با گرفتن بازخوردهای صادقانه از افراد مورد اعتمادتان مشاهده نمایید. شنیدن بازخورد از دیگران کار دشواری است و نیاز به کار کردن روی خودتان دارد
تا به حال متوجه شدهاید برخی از مشکلاتی که در روابط میانفردی
یا کاری تجربه میکنید، تکرار میشوند؟ برای مثال کسی که در گذشته بحثهای
ناخوشایندی با همکارانش داشته است، میتواند انتظار داشته باشد که در آینده نیز با
جدلهای مشابهی مواجه شود. صرفنظر از اینکه شاید این جدلها در یک محیط کاری کاملا
متفاوت باشند و موضوع اصلی بحثهای مختلف، یکسان است، آن فرد در ایجاد رابطهی
صحیح با همکارانش مشکل دارد. این فقط یک مثال است، اما بسیاری از ما اشتباهاتمان را تکرار
میکنیم تا اینکه سرانجام احساس ناامیدی میکنیم و فکر میکنیم این اتفاقها به
خاطر شخصیت مشکلدار ماست و کاری از دستمان برنمیآید. در واقع دلیل اینکه
مشکلات خاص تکرار میشوند این است که ما از یک تکنیک حل مسئلهی مؤثر استفاده نمیکنیم.
خوشبختانه با بهکارگیری راهکارهایی که در ادامهی این مطلب به آنها اشاره میکنیم
میتوانید به فردی که مهارت حل مسئله بالایی دارد، تبدیل شوید و در نتیجه مشکلاتی
را که با آنها مواجه میشوید، کاهش دهید. ناتوانایی یا ضعف در
حل مسئله، زندگی شما را تحت تأثیر قرار میدهد میزان خوشحالی و موفقیت ما در زندگی
تا حد زیادی به توانایی ما در حل مسئله بستگی دارد. اگر مشکلات را حل نشده باقی
بگذارید ممکن است به شیوههای زیر ضرر کنید: در تعاملات میانفردی
مشکلات بیشمار، پیچیده و مبهمی وجود دارد. اگر مهارت حل مسئله نداشته باشیم، به
سختی میتوانیم سوءتفاهمها را در ارتباطات از بین ببریم و با اطرافیانمان رابطهی
نزدیکی برقرار کنیم. ما در محیط کار یاد میگیریم از عهدهی انواع مشکلات غیرمنتظره
برآییم. اگر به دنبال راهکارهای جدید نباشیم، عملکرد ما به تدریج ضعیف
خواهد شد و با تجمع مشکلات، احساس ناتوانی خواهیم کرد. ما معمولا فقدان
سلامت ذهنی خود را به تجربههای شخصی ناخوشایند یا عوامل ژنتیکی نسبت میدهیم اما
در واقع ناتوانی در غلبه بر مشکلات زندگی است که به سلامت ذهنی ما آسیب میزند.
امروزه با ظهور فناوری های جدید و صنعتی شدن جامعه، زندگی انسانها دستخوش تغییر و تحول شده است و با انبوهی از مسائل و مشکلات روبرو شدهاند که حل آنها مستلزم کسب مهارت های فردی و اجتماعی است که در این میان نقش مهارت های زندگی به عنوان یک روش پیشگیری از آسیبهای فردی و اجتماعی اهمیت زیادی دارد. به تعریف سازمان بهداشت جهانی WHO مهارتهای زندگی عبارت است از «توانایی انجام رفتارهای سازگارانه و مثبت، بهگونهای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید». کارشناسان بر تأثیر مثبت مهارتهای زندگی در استفاده از ظرفیتها و توانمندی های هوشی و شناختی، پیشگیری از رفتارهای خشونتآمیز، افزایش خود اتکایی و اعتماد به نفس و بخصوص کاهش سوء مصرف مواد تأکید کردهاند و معتقدند، یادگیری موفقیت آمیز مهارتهای زندگی، احساس یادگیرندگی را در مورد خود و دیگران تحت تأثیر قرار میدهد و علاوه بر آن کسب این مهارتها، نگرش دیگران را در مورد فرد، عوض میکند و به همین دلیل مهارتهای یاد شده هم شخص را تغییر میدهد و هم محیط را، و در نهایت باعث ارتقاء بهداشت روانی میشود. با توجه به اینکه اکثریت جمعیت کشور ما را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند، ضروری است به زمینههای مناسب برای ارتقاء بهداشت روانی و سطح سلامت دانش آموزان پرداخته شود و شرایطی فراهم آید تا مسئولان مدارس، برنامهریزان، مشاوران، روان شناسان و سایر دست اندرکاران آموزش و پرورش از طریق آشنایی با موضوعهای بهداشت روانی، کودکان و نوجوانان را برای دست یابی به روان سالم یاری دهند.
امروزه فناوری جزء لاینفک زندگی همگان است و از آن تقریبا در هر زمینهای استفاده میشود. ساینسدیلی در این خصوص می نویسد: پژوهشی که در دانشگاه دوک انجام شده نشان میدهد، نوجوانان هرچه بیشتر از فناوری استفاده کنند امکان مواجههشان با مشکلات روانی بیشتر خواهد بود. استفاده بیش از اندازه از فناوری احتمال مواجهه با مشکلاتی از قبیل عدم تمرکز، اختلالات رفتاری و مدیریت شخصی را افزایش میدهد، به خصوص برای نوجوانان که بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به مشکلات روانی هستند. مطالعه دانشگاه دوک نشان میدهد نوجوانانی که در معرض خطر هستند و استفاده زیادی از وسایل تکنولوژیک دارند در مقایسه با نوجوانانی که کمتر از فناوری استفاده میکنند، علایم بیشتری از ابتلا به بیماری ADHD(Attention-deficit hyperactivity disorder) را از خود نشان دادهاند. بیماری ADHD یک اختلال رفتاری رشدی است. معمولاً کودک توانایی دقّت و تمرکز بر روی یک موضوع را نداشته، یادگیری در او کند است و کودک از فعالیت بدنی غیرمعمول و بسیار بالا برخوردار است. این اختلال با فقدان توجه، فعالیت بیش از حد، رفتارهای تکانشی یا ترکیبی از این موارد همراه است. اختلالی که در آن پرتحرکی، بیتوجهی و رفتارهای ناگهانی بیشتر و شدیدتر از کودکان دیگر وجود دارد. ۳ تا ۵ درصد کودکان به این اختلال مبتلا هستند و در پسرها شایعتر است. ممکن است در بعضی بیشتر علائم پرتحرکی و رفتارهای ناگهانی و در گروهی علائم بیتوجهی بیشتر دیده شود. علائم این بیماری قبل از ۷ سالگی شروع میشود ولی اغلب در دوران مدرسه مشکلات جدی ایجاد میگردد. البته استفاده بیش از اندازه از تکنولوژی نتایج مثبتی نیز دارد. بر اساس این پژوهش، زمانی که کودکان و نوجوانان زمان بیشتری به استفاده از تکنولوژی اختصاص میدهند، آثار مثبت و تاثیرگذاری مانند کاهش اضطراب و افسردگی مشاهده شده است. پژوهشگران در این مطالعه سعی بر بررسی رابطه میان سلامت روانی کودکان و نوجوانان و زمانهایی که آنان از اینترنت و شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، داشتند. نتایج نشان داد روزهایی که استفاده آنان از وسایل تکنولوژیک شان بیشتر بود دچار اختلالات رفتاری همچون مشاجره و دعوای فیزیکی، دروغگویی و مشکلات دیگر شدند. علاوه بر اینکه عدم تمرکز و توجه و علایم ADHD به وضوح در آنان دیده شد. از دیدگاه مثبت، پژوهشگران دریافتند استفاده از تکنولوژی برای کاهش میزان استرس و اضطراب و افسردگی میان کودکان و نوجوانان موثر واقع میشود. دستیار اجرایی مدیر مرکز تحقیقات کودک و خانواده دانشگاه دوک میگوید: کاهش میزان اضطراب و افسردگی میان کودکان و نوجوانان به این دلیل است که آنان از طریق استفاده از تکنولوژی با دوستان و همکلاسیهای خود در ارتباط هستند. ضمن اینکه برای یافتن تاثیرات تکنولوژی بر سلامت روانی کودکان و نوجوانان نیاز به تحقیقات و بررسیهای بیشتری است.