تحرک بدنی برای سلامت انسان از دوران کودکی ضروری است. اما هر نوع ورزشی برای کودکان در گروهای سنی کودکستانی و یا دبستانی مناسب نیست. کارشناسان ورزشهای ویژهای را برای کودکان در این سنین توصیه میکنند.
در خانه و مدرسه و حتی در کودکستان ورزشها و حرکات بدنی گوناگونی برای رشد سالم کودکان توصیه و اجرا میشود. برای نمونه میتوان از دورههای یوگا یا کلاسهای ورزش که به استقامت بدنی کودکان در کلاسهای ابتدایی میانجامد نام برد. اما چه ورزشهایی برای کدام گروه سنی مناسباند؟ این پرسشی است که به ویژه از سوی تعداد زیادی از والدین مطرح میشود.
مطالعات جدید نشان میدهد اضطراب اجتماعی و استرس یک عامل تاثیرگذار بر خلق و خو و بروز افسردگی است هر چیزی که احساس با ارزشبودن را در فرد تهدید کند، نوعی اضطراب اجتماعی است. محققان مدرسه پزشک Icahn در نیویورک، برای بررسی تاثیر چنین فشارهایی بر خلق و خو، ۲۴ موش را به مدت ۱۰ روز و هر روز ۱۰ دقیقه در مقابل موشهای بزرگتر و به اصطلاح قلدر قرار دادند. ۱۰ موش توانستند بر این شرایط غلبه کنند و ۱۴ موش از نظر اجتماعی بسیار منزوی شدند. سپس محققان نمونه خون، بافت و DNA در موشهای بزرگتر، موشهای منزوی و موشهایی که توانسته بودند بر شرایط غلبه کنند را بررسی کردند و دریافتند استرس و اضطراب اجتماعی در سه مرحله خلق و خو را تغییر میدهد. در مرحله اول استرس التهاب را وارد جریان خون میکند. این فرآیند سبب میشود سدخونی مغز ضعیف شود و به مواد دیگر مانند مولکول های التهابی و سلولهای سفید خون اجازه دهد تا وارد مغز شوند. سد خونی به طور طبیعی از مغز محافظت می کند. ورود این مواد به مغز باعث میشود سیگنالدهی عصبی به بخشی از مغز که مسئول تهدید و پاداش است مختل شود. این مطالعه اولین بار است که تاثیر استرس و اضطراب اجتماعی بر خلق و خود را بررسی میکند و میتواند در درمان انواع اختلالات خلقی و افسردگی موثر باشد. نتایج این مطالعه در نشریه Nature Neuroscience منتشر شده است.
\
فکر کردن به شادابی به عنوان یک نتیجه آسان تر از آن است که آن
را “دلیل” بدانیم. شادابی یکی از فاکتورهای اساسی در بحث سلامت روان است و از سویی
دیگر سلامت روان نیز موجب شادابی فرد می گردد به طوریکه بر اساس پژوهش های انجام
گرفته در این حوزه ۴۰ درصد شادابی هر انسانی به سلامت او در
مبحث شیوه تفکر و مهارت های ارتباطی اش باز میگردد. متاسفانه یکی از بزرگترین شکایتهای
مردم نسل ما این است که در زندگی بسیار بیشتر از توان و ظرفیت یک فرد معمولی دغدغه،
شلوغی و غصه دارند. مردم این روزها شاد نیستند، خستگی بر آنها چیره شده و حتی میتوان
گفت شادی کردن و خوشحال بودن را فراموش کردهاند. حال سوال اینجاست، چطور می توان شادتر
زندگی کرد؟ در این مقاله به ۱۵ روش ساده برای ایجاد شادابی در زندگی
اشاره شده است. آنچه
را که دارید بپذیرید. پژوهش
ها نشان داده اند که افراد شاد، سطح انتظار پایین تری دارند و آنچه را که به دست
می آورند پذیرفته و دوست می دارند. این به این خاطر است که این افراد برای اهداف
واقع بینانه تلاش می کنند. همچنین افراد شاد توانایی نادیده گرفتن احساس نامیدی را
در خود پرورش می دهند. بر
عکس، افرادی که در زندگی هرگز از آنچه به دست می آورند راضی نیستند، افرادی غیرشاد
می باشند. از
آنچه انجام می دهید لذت ببرید. افراد شاد آنچه را که برایشان لذت بخش است انجام داده و از
انچه انجام می دهند لذت می برند و آن را به خاطر پول یا شهرت انجام نمی دهند. هیچ اجباری باری انجام کاری که دوست
ندارید با همکارانی غیر صمیمی و صرفابه دلیل درآمد خوب، وجود ندارد. افراد گاهی
فراموش می کنند که می توانند سرکار هم شاد باشند! برای امروز زندگی کنید. در گذشته تان و در اشتباهات و یا
بدشانسی های گذشته تان نمانید، همچنین برای آینده ای ایده آل که نمی تواند واقعی
باشد، رویاپردازی نکنید و نگران انچه هنوز اتفاق نیافتاده است نباشید. به عبارت
دیگر اگر امروز نمی توانید شاد باشید، چه چیزی فردا ، تفکر شما را عوض کرده و
خوشحالتان خواهد کرد؟ نگران بودن را متوقف نمایید. افراد شاد می دانند که ۹۰
درصد نگرانی های هرگز محقق نمی شوند، بنابراین موضوعات این چنینی را زیاد جدی
نگیرید. برنامه
ریزی داشته باشید
فهوم خود شکوفایی در نظریههای انسان گرایی و بخصوص نظریه شخصیت مزلو یک مفهوم بنیادی است و می توان گفت نظریه مزلو از مطالعه بر روی افراد خودشکوفا حاصل شده است. افراد خود شکوفا، به وسیله مجموعه جدیدی از نیازها، که مزلو آن را نیازهای بودن، انگیزش بودن یا انگیزش والا می نامد، برانگیخته می شوند. این انگیزه های بودن، ارزش هایی همچون حقیقت، صداقت و راست گویی، زیبایی و خوبی و نیکی هستند که به زندگی افراد خودشکوفا معنا می بخشند. تصویری که مزلو از افراد خودشکوفا ترسیم می نماید، تصویر مثبتی است، افراد خودشکوفا به هیچ وجه به واسطه کمبود و محرومیت برانگیخته نمی شوند بلکه برای رشد و ترقّی و رسیدن به آنچه لایق و زیبنده آن هاست، برانگیخته می شوند. افراد خودشکوفا پیوسته مردم را تحریک می کنند که توانایی هایشان را آزمایش کرده و افق دیدشان را وسعت ببخشند. ویژگیهای افراد خودشکوفا افراد خودشکوفا پذیرای ناشناخته ها و ابهامات هستند. این افراد از اینگونه موضوعات احساس تهدید و ترس نخواهند کرد در عوض آنها را می پذیرند و حتی جذبشان شده و با انها احساس راحتی می کنند. به بیان دیگر افراد خودشکوفا به موضوعات همیشگی نمی چسبند. در این خصوص مزلو به نقل از انیشتن بیان می کند : زیباترین چیزی که می توانیم تجریه کنیم، ابهامات هستند. افراد خودشکوفا خود را با تمام نقایصشان می پذیرند. آن ها خودشان را آنطور که هستند می بینند نه انطور که ترجیح می دهند باشند. افراد خودشکوفایی که سطوح بالایی از پذیرش خود را دارا می باشند، کمتر حالات دفاعی و اقدام به تظاهر خواهند داشت. در نهایت، در این افراد نقایص نه به عنوان کمبود بلکه خصوصیات شخصیتی معمولی دیده خواهند شد. با این وجود و در حالیکه افراد خودشکوفا نقایص غیر قابل تغییر خود را می پذیرند، در مورد کمبودهای قابل جبران و عادات بد خود، شرمسار و متاسف هستند. افراد خودشکوفا از فرآیند لذت می برند و تنها به هدف نمی اندیشند. این افراد به خود امکان لذت بردن از نحوه انجام کارها را می دهند. برای مثال ممکن است در خلال کارهای همیشگی و روزمره شان جایی برای بازی کردن و یا گفتگویی لذت بخش با یک همکار را بگنجانند. با وجود اینکه افراد خودشکوفا ذاتاً از قید و بند و محدودیت ها خود را رها می سازند، به دنبال ایجاد اختلال و آشفتگی نیستند. افراد خودشکوفا انگیزه خود را از پیشرفت کردن به دست می آورند نه از ارضای نیازهای شان. در حالیکه بیشتر افراد در تلاش برای رفع نیازهای اولیه خود می باشند، افراد خودشکوفا تمرکز خود را بر روی رشد شخصیتی شان می گذارند. افراد خودشکوفا اهداف مشخصی دارند. افراد خودشکوفا با موضوعات کوچک آشفته نمی شوند و افرادی مسئله مدار هستند. آنها در عوض بر روی تصویر بزرگتری از هر موضوع تمرکز می نمایند. و از سویی دیگر افراد خودشکوفا معمولاً خود را نسبت به آنچه انجام داده اند، تعریف می کنند. در نتیجه، کارهایشان غالبا مستقل از پاداش های بیرونی است که دریافت می کنند. افراد خودشکوفا متواضع و قدرشناس هستند. افراد خودشکوفا در برابر فرهنگ های غلط مقاومت می کنند. آن ها در برابر فرهنگ های مختلف منفعل نیستند، موضوعات مختلف را می سنجند و در نهایت خودشان تصمیم می گیرند. افراد خودشکوفا آنچه را که خوب می دانند انتخاب کرده و از انجام آنچه که به نظرشان بد است ممانعت می ورزند. افراد خودشکوفا روابط عمیق محدود و در عین حال احساس همدردی با نوع بشر دارند. رفتارهایی که منجر به خودشکوفایی میشوند مزلو به رفتارهایی اشاره میکند که میتواند در رسیدن افراد به خودشکوفایی کمک کننده باشد. از نظر او خودشکوفایی با منفعل بودن بدست نمیآید، بلکه مستلزم نظم ، سخت کوشی و جسارت است. برخی از این رفتارها عبارتند از : تجربه کردن زندگی به شیوه کودکان یعنی مجذوب بودن با همه وجود. آزمودن شیوههای جدید در عوض چسبیدن به راهنمای راحت و امن یعنی جسارت داشتن. در ارزیابی تجربهها بیشتر به ندای احساس (درون) پاسخ دادن یعنی بطور کامل پیرو اکثریت و سنت نبودن. صداقت داشتن یعنی پرهیز از تظاهر به نقش بازی کردن. آمادگی برای تحمل بیاعتنایی دیگران در شرایطی که عقاید شخص با عقاید اکثریت هماهنگ نیست. مسئولیت پذیری یعنی شکسها را به گردن دیگران نیانداختن. سخت کوشی در اجرای تصمیمها. شناخت مکانیسمهای دفاعی خویش و شهامت کنار گذاشتن آنها.